با عرض پوزش خدمت شیفتگان بیتکوین! ارز دیجیتال(مجازی) هنوز هم یک رویاست
Joe Nocera
دهههای متمادی منتظر این بودم که کسی پیدا شود و برای خریدهای اینترنتی یک ارز دیجیتال(مجازی) اختراع کند. هنوز هم منتظرم. بیتکوین مرا ناامید کرد.
نه به این خاطر که دورخیزِ شگفتآورش را از دست دادم (گرچه واقعاً هم از دست دادمش) و نه به این خاطر که حباب بیتکوین سرنوشت بدی خواهد داشت ( که صد البته خواهد داشت، گرچه مشکل من این نیست). بلکه به خاطر اینکه دهها سال منتظر این بودم که کسی پیدا شود و ارزی مطلقاً مجازی اختراع نماید؛ ارزی که برای خرید اینترنتی به کار رود و هیچگونه ارتباط واقعی یا معنوی با یک کارت اعتباری نداشته باشد. چنین برنامهای( اپلیکیشن) محشری به پا میکرد هیچ کس به گرد پایش هم نرسد.
از همین روی وقتی که سروکلۀ بیتکوین ظاهر شد به خودم این نوید را میدادم که این یکی خودش است. ناتانیل پاپر[1] در کتابش به نام ’طلای دیجیتال(مجازی)‘، نقل قولی از یکی از ایمیلهای ساتوشی ناکاموتو[2](مخترع مرموز و احتمالاً کاذبِ این ارز-مخفی) میآورد به این مضمون:" مدتی است که دارم روی سیستمِ پول نقدِ الکترونیکی کار میکنم که صد در صد نفر به نفر است و هیچ نیازی به وجود شخص ثالث مورد وثوق ندارد."
تمام مشتاقان اولیۀ بیتکوین نیز در ابتدا آن را یک چنین پدیدهای میپنداشتند: ارزی که به مشتریها اجازه میدهد خرید اینترنتی داشته باشند در عین حالی که نظام بانکی و حکومتها نیز هیچ گونه دخل و تصرفی نمیتوانند در آن داشته باشند. دورنمایی که جیکجیک مستانِ بیتکوین به دست میدهد اینست که او نیز یکی دیگر از سلسله ناکامیها در عرصۀ ارزهای مجازی را رقم خواهد زد. اما دارم کمی خاماندیشانه و پر از اعتماد به نفس عمل میکنم.
اولین بار در اواسط دهۀ نود میلادی بود که وقتی ریاضیدان و رمزنگار برجسته، دیوید چام[3]، را ملاقات کردم به فکر ارز مجازی افتادم. او مخترع ،به تعبیر خودش، پول نقد الکترونیکی بود. آن اختراع دقیقاً همان کاری را میکرد که بیتکوین هم اکنون ادعای انجامش را دارد: به افراد این اجازه را میداد که پول مجازی که روی کامپیترشان ذخیره کردهاند را برای خرید استفاده کنند و یا به دیگری انتقال دهند.
چام خیلی از زمانۀ خودش جلوتر بود. او شرکت خودش به نام دیجیکَش[4] را پنج سال قبل از نتاسکیپ[5]،که مرورگر را محبوب ساخت، یا آمازون تأسیس کرد. تا 1998 دیجیکش ورشکسته شده بود.
آنچه که به دنبال آمد دورۀ مستعجلِ ’اطلاعات میخواهد آزاد باشد‘ بود. نپستر[6] که در سال 1999 تأسیس شد از فنآوری نفربهنفر استفاده میکرد که به شیفتگان موسیقی اجازه میداد تا به صورت غیرقانونی ترانههای مورد علاقهشان را دانلود کنند. روزنامههای مجازی سازوکاری برای پرداخت نداشتند و از همین رو مردم به این نتیجه رسیده بودند که تولید خبر هیچ هزینهای بر نمیدارد. میدیدم که فرزندان خودم آهنگ و حتی فیلم دانلود میکردند و وقتی که به ایشان اعتراض میکردم که دارند قانون شکنی میکنند، در پاسخ به من خرده میگرفتند که نمی فهمم دنیا در عصر اینترنت چگونه کار میکند.
در همان اثناء و با سیطره پیدا کردن تجارت الکترونیک تنها وسیلۀ پرداخت کارت اعتباری بود. این شیوه واقعاً مانند استخوانی در گلوی این نوع تجارت بود. هر بار که میخواستید خریدی انجام دهید باید اطلاعات کارت اعتباری، نشانی برای دریافت قبض و ،در صورت هر گونه مغایرتی، نشانیِ محل دریافت کالا را ثبت میکردید. و تازه وقتی که همۀ این کارها را انجام میدادید تمام اطلاعات شما در معرض حملۀ هکرها قرار میگرفت.
ارزی الکترونیک میتوانست همۀ این معظلات را برطرف کند. اگر فرزندانم به یک ارز مجازی دسترسی میداشتند—شاید مثلاً پول تو جیبیشان!—نپستر میتوانست با شرکتها قراردادی ببندد و برای هر آهنگی پولی طلب کند. بچهها هم با کمال میل میپرداختند. و پول نقد الکترونیکی میتوانست مزاحمتها و دردسرهای تجارت اینترنتی را به صفر نزدیک کند. نزدیک سال 2000 ، به نقل از یکی از مدیران اجراییِ یک بانک اینترنتی در مقالهای که در مجلۀ مانی[7] (پول) چاپ کردهبود، جای نوشتم که " ما به نقطهای رسیدیم که تجارت اینترنتی با پول نقد الکترونیکی نیاز دارد."
اتفاقی که هرگز نیافتاد. در عوض شرکتها و کارآفرینانی پیدا شدند که یکسری ترفندهایی را برای حل این معضلات اندیشیدند که برخی از بهتر از دیگری بودند. مشهورترین آنها پیپل[8] بودکه اساساً به بانکتان و یا حساب کارت اعتباری شما برای انجام خریدها یا انتقال پول دسترسی داشت. اپل و آمازون هم کار را برای خرید خیلی تسهیل کردهاند؛ هرگاه میخواهم پول شارژ ماهانۀ اشتراک روزنامۀ واشنگتنپست خود را بدهم، دکمۀ ’پرداخت آمازون‘
را میزنم و تمام! حتی با همۀ این اوصاف نیز هرگاه بخواهیم یک خرید سادۀ اینترنتی داشته باشیم باید مدت زمانی طاقتفرسا را صرف پر کردنِ اطلاعات کارت اعتباریمان کنیم.
در همین حین، هر گونه تلاشی برای دست و پا کردن یک ارز الکترونیکی ناکام ماند. خوب به یاد دارم که یکی کیوپَس[9] نام گرفت و دیگری وبپی[10]. در اوایل دهۀ نخست هزارۀ سوم، ای-گلد[11](طلای الکترونیکی) به عنوان راهحلی جایگزین ظهور کرد تا اینکه کاشف به عمل آمد که در وهلۀ نخست این خلافکارها بودند که داشتند از آن بهره میجستند. در سال 2008 بنیانگذار آن به پولشویی اعتراف کرد.
بر اساس آنچه که در وبسایت 99bitcoins.com آمده است، 89 شرکت هستند که ادعا کردهاند بیتکوین را به عنوان ارز میپذیرند؛ از آن جمله: شرکت مترو، کتابفروشی دانشگاه امآیتی و موزۀ کُستال بِند[12] در ویکتوریای تگزاس هستند. اما راستش را بخواهید نمیتوانم تصور کنم که کسی واقعاً برای پرداخت از آن استفاده نماید. چه کسی حاضر است از بیتکوین برای خرید استفاده کند در حالی که ممکن است قیمتش تا 10 دقیقۀ دیگر 500 دلار صعود کند؟ و چه کسی حاضر است آن را بپذیرد در حالی که ممکن است قیمتش تا 10 دقیقۀ دیگر 500 دلار پایین بیاید؟
قصد و نیت اصلی هرچه که بوده است، در حال حاضر بیتکوین به شکل یک دارایی درآمده است که هدف اصلیاش گمانهزنی است. پیت کایت[13]، سرمایهگذار حوزۀ فنآوری مالی که مؤسسُ چکفری[14]در سال 1981 است، معتقد است که :" خیلی صاف و پوستکنده بخواهم بگویم، هیچ راهی برای اینکه ببینیم این بیتکوین به چه چیز خواهد ارزید وجود ندارد." به عنوان یک ارز مجازی این نقص و ایرادش بسیار مهلک و مصیبتبار است.
یا بهتر است بگوییم یکی از نقایص مهلک و مصیبتبارش. نقص دیگرش آن چیزیست بسیاری از شیفتگانش به آن میبالند: عملکردی مجزا از پول بدون پشتوانۀ حکومتی دارد. کایت میگوید:" من نام این را استبدادِ ذکاوت میگذارم. اگر در حوزۀ فنآوری مالی کار کنید آنچه مکرّراً اتفاق میافتد اینست که میبینید نوابغ مهندسی گاهی از آنچه در دنیای واقعی جواب میدهد کاملاً پرت میشوند."
در مورد بیتکوین او اعتقاد دارد که:
چیزی وجود دارد به نام خزانۀ فدرال. وظیفۀ نخست آن حفظ و پاسداری از نظام مالیِ ایالات متحده است.اگر یک ارزِ رمزنگاری شده بخواهد موفق باشد باید تکلیف خود را با دولت فدرال روشن کند که چطور از نادیدهگرفتن و زیرپا گذاشتن نظام بانکی اجتناب خواهد ورزید.
به تصور من، پس از اینکه این حباب بترکد بیتکوین باز هم داد وستد خواهد شد. شاید تعدادی کمی از ارزهای رمزنگاری شده نیز همین مسیر را طی کنند (گرچه بسیاری از آنها به کلی محو و نابود خواهند شد). به نظر من این وضعیت به گونهای بازتابیست از وضعیت کلیِ اقتصاد است که در محیطهایی تعالی و رشد مییابد و در موقعیتهایی نیز زمینگیر میگردد. بیتکوین را در بهترین حالت میتوان معادلی مجازی برای طلا پنداشت.
منبع : بلومبرگ https://goo.gl/7tdMh8
مترجم : محمدرضا گلشنی
ژانویه ۲۰۱۸
[1] Nathaniel Popper
[2] Satoshi Nakamoto
[3] David Chaum
[4] DigiCash
[5] Netscape
[6] Napster
[7] Money
[8] PayPal
[9] Qpass
[10] WebPay
[11] E-gold
[12] Coastal Bend
[13] Pete Kight
[14] Checkfree